نقل قول نوشته اصلی توسط Sedigham نمایش پست ها خیلی ناامیدم.خیلی وقته یه خبر خوش تو خونمون نپیچیده.نمیدونم حکمت خدارو ولی همیشه یه روزنه امید ایجاد میشه وبعدش درست وقتی پراز امیدی میزنه تو ذوقت و از همیشه ناامیدترت میکنه.هم من هم داداشم چند ساله پشت کنکوریم.امسال جفتمون واقعا تلاش کردیم ولی از شانس بد ما تغییراتی اساسی دادن به رتبه ها وهمین شد که جفتمون اونی ک میخواستیم نیاوردیم.دیگه طاقت اشکای مادرمو ندارم همش دشمن شاد کن شدیم همش شکست خوردم تو هر زمینه که فکرشو کنید.اخه نه لقمه حروم خوردیم نه خلافی همیشه عشق خدا پیغمبر تو دلمون.پس چرا اینجوری میشه باسلام دوست عزیز
من روانشناس هستم.
بهتره با خودت رو راست باشید، شما درس نمیخونید. و از پست های قبلیت که من در جریانش بودم میدونم که سرگرم روابط عاشقانه دوران نوجوانی بودی پس تلاش نکردن خودتون رو گردن خدا و تقدیر و لقمه نون خلاف نکن. اقا فرخ قبلا بهتون اخطار داده بودند. وقت درس عاشقی کردید برای همین توی هیچکدوم موفق نشدید. هرکاری باید سروقتش انجام بشه تا نتیجه درستی داشته باشه
بهتر هست که یک بار محکم درس بخونید و بدون مسائل حاشیه ای درس بخونید تا نتیجه بگیرید. چون کنکور شوخی بردار نیست و نمیشه با سرسری خوندن کنکور خوبی داد.
وقتی بدونی تلاش نکردی خیلی بهتر از زمانی هست که فکر می کنی تلاش کردی ولی نتیجه نگرفتی.
موفق باشید
پی نوشت:
دوستان ممکنه الان به من خرده بگیرید که چرا انقدر محکم جواب دادم. باید اعلام کنم گاهی وقت ها لازم هست